ساک را در دست گرفت و رفت. جلیل راهی دوره آموزشی شد. چندین دستگاه اتوبوس راهی کازرون شدند. پادگان آموزشی شهید مسگر کازرون پذیرای آنها بود.

شهید جلیل ملک پور

اواسط پاییز 1360دوره آغاز شد. دفترچه خاطرات جلیل گویای برنامه های فشرده و سخت در دوره آموزشی بود. با این حال کلاس های فشرده ی نظامی، اعتقادی و سیاسی و جو خوب مذهبی در پادگان آموزشی برای جلیل بسیار جذاب بود.

جلیل خاطرات زیادی از آن دوران تعریف می کرد. می گفت:" چند شب بود که مسئولان آموزش به داخل سالن می آمدند. در نیمه های شب با شلیک گلوله همه را از خواب بیدار می کردند و به رزم شبانه می بردند.

یک شب همه خسته بودیم. خیلی سریع خوابمان برد. نیمه های شب دوباره صدای مهیبی آمد. همگی از جا پریدیم و سریع به طرف بیرون آسایشگاه دویدیم. وقتی در آنجا به خط شدیم خبری از مسئولان آموزش نبود! همه خواب آلود بودیم. دوباره همان صدا آمد، اما این بار آسمان هم روشن شد. با تعجب به اطراف نگاه کردیم، همه می خندیدند. به سمت آسایشگاه برگشتیم و خوابیدیم.

آن شب صدای رعد و برق ما را به خط کرده بود!!

 

--------------------------------

منبع: دیدار با ملائک، زندگی نامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملک پور